*-*HBD my best friend

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
    • *-* 𝐀𝐧𝐢𝐭𝐚
    • Monday 21 Farvardin 02

    پرنسسم*-*

    روزی روزگاری یه دختر کوچولوی خوشگل و کیوت داشت از کوچه‌مون رد میشد..با خودش گفت بذار برم در این خونه رو بزنم ببینم کی داره توش زندگی میکنه..نزدیک شد و دید در خونه بازه..اومد تو و کلی با صاحب خونه حرف زد و تهش گفت ″ببخشید که انقد حرف زدم″..روزای بعدم میومد و کلی حرف میزد تهش باز معذرت خواهی میکرد._. -من که مشکلی با طومارای تو نداشتم ولی خب لعنتی یا طومار نمیدادی یا وقتیم میدادی معذرت خواهیت واسه چی بود دیگهxD- هرچی بیشتر میگذشت صاحب خونه هم بیشتر به دختر کوچولو عادت میکرد..جوری که وقتی دخترک بهش سر نمیزد ″چی میشه رد بشی از کوچه‌مون″ گویان میرفت تو کوچه رو سرک میکشید تا اگه دخترک رو دید بیاردش خونه و بازم به حرفای قشنگش گوش بده....-جهت مشاهده ادامه داستان به کانال زیر مراجعه کنید- (وقتی گشادی و کمبود وقت نمیذاره کاملش کنیxD)

    اولش که اسمتو دیدم کامنتتو باز نکردم و رفتم به زهرا گفتم این اسمش عجیبه نکنه هکری چیزیهxD 

    همون اول اومدی تو وب شخصیم عکستو دادی بهم و گفتی ″شاید تصوراتت از قیافه‌م خراب شه ولی دوس دارم بدونی داری با کی حرف میزنی″.. حقیقتا خیلی از کارت تعجب کردم ولی خب خوشحالم شدم:″) هنوزم اون عکستو دارمT-T یادته باهام رسمی حرف میزدی؟xD یکم بعدشم با نورا آشنا شدی..چقد همو حرص میدادیم و میخندیدیم..اون 200 تا کامنتی (200 تا بود دیگه نه؟._.) که 199 تاش مال تو بود..مسخره بازیامون سر آی پی منو یادته؟xD وویسامون..آه..یادته تو وویسم میخواستم یه کلمه رو بگم تپق زدم چقد سرش خندیدیم و تا مدت ها بعد تکرارش میکردیم؟xD یادته تو وویسم برات کیوت شدم ولی خودمو جر دادم و تو برام کیوت نشدی؟-.- xD یادته موهامونو مثل همدیگه کوتاه کرده بودیم؟:″) یادته بهت گفتم تو فیوریت دونسنگ منی؟:″) یادته یروز اومدم بهت گفتم ″میشه دخترم بشی؟D:″ واسه من از دادن پیشنهاد ازدواجم سخت تر بود باور کنxD تو هم چقد ناز کردی و ادا دراوردی تا قبول کردی-.- ولی تو تونستی احساسات مادرانه منو تحریک کنی چون من به مادر شدن علاقه ای نداشتمT-T 

    تک تک خاطرات قشنگی که برام ساختی رو یادمه..بعد از تقریبا دو سال هنوزم بهشون فکر میکنم و دلم میخواد دوباره تجربه‌شون کنم..یروز برمیگردم و واسه همیشه کنارت میمونم..اون نورای خ.خ.خ.خ.خ.م فرفری مو چتری چال لپی رو هم با خودم میارم دوباره پوکر بشه-.- تازه‌شم با p میام در خونه‌تون و سه تایی میریم دور دور:″) از پنجره اتاقت فراریت میدمxD تولدتو باهم میگیریم سرتو میکوبم تو کیک وایT-T انقد محکم بغلت میکنم که خفه بشیT-T 

    دختر قشنگم..شاید چون زیاد به زبون نمیارم ندونی چقد دوست دارم و برام با ارزشی..چقد دلم میخوای بیای بغلم و من موهاتو نوازش کنم و تو هم برام حرف بزنی..تو خیلی شبیه منی..البته که تو یچیزایی از من بهتری..ولی وقتی تو رو میبینم یاد زمانی میوفتم که هم سن تو بودم:″)

    مرسی که هستی تا با کیوت بودنات لبخند به لبم بیاری و ذوق زده‌م کنی‌‌..من دوست خوبی برات نبودم اما ازت ممنونم بابت تمام روزایی که حالم بد بود و تو تحمل کردی و چیزی نگفتی..مرسی که کنارم موندی حتی روزایی که زیاد بهت توجه نمیکردم..مرسی که وقتی تو عصبانیت بهت گفتم ″دیگه پیشم نیا″ و بعدش جوری به گوه خوردن افتاده بودم که تا چندروز چشام به اون صفحه کوفتی بود که اسمتو ببینم و دقیقا وقتی از اومدت ناامید شده بودم برگشتی..مرسی که موندی..مرسی که انقد خوبی..همیشه دختر کوچولوی خوبم بمون..

    امیدوارم سال قشنگی داشته باشی..پر از اتفاقای خوب و حال خوب..پر از خنده..امیدوارم از این سردرگمی هم بیای بیرون و به دلایلی که خودتم نمیدونی از کسی فاصله نگیری-.- با p صمیمی تر و صمیمی تر بشی جوری که حالت ازش بهم بخورهxD در کل بهت خوش بگذره دیگه*-*

    مراقب خودت و قشنگیات باش..خیلی خیلی خیلی دوست دارم پرنسس

    تولدت مبارک آیسای من*-*

     

    +منتظر کادو بودی نه؟ کادوت اینه که بالاخره زاییدمت..احساس سبکی میکنم..حالا برو از خوشحالی خودتو خفه کن! ولی میدونی چیه؟ اینا میگن تا هزینه بیمارستانو ندی نمیذاریم مرخص بشی..منم منتظر میمونم مانیا بیاد پولشونو بده و منو آزاد کنه..الان مثلا مانیا شرک..من فیونا..xD

    ++میدونم همه چی خیلی قاطی شد و به معنای واقعی ریدم ولی مهم نیته دیگه هوم؟xD

    +++اصلا نمیدونستم چندمه باورت میشه؟xD 

    مامانم: هعی 22 بهمنم گذشت..

    من: یعنی دیروز 22 بهمن بود؟

    مامان: آره

    من: یعنی الان 23امه؟

    مامان: اوهوم

    من: یعنی فردا 24امه

    مامان: نه یه جهش داریم به 27ام بعد دوباره برمیگردیم به 24ام

    من: *سکوت* 

    هیچی دیگه..اینجوری شد فهمیدم و ساعت 11 شروع کردم و اصن نمیفهمم دارم چی میگم..رد دادم-.- خوابمم میاد تازه-.- 

  • نظرات [ ۱۴ ]
    • *-* 𝐀𝐧𝐢𝐭𝐚
    • Monday 24 Bahman 01